سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثبّت قلوبنا علی دینک...
ارسال در تاریخ دوشنبه 94/5/5 توسط سـ .

یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

دوم یا سوم راهنمایی که بودم، یکی از سخت ترین کارهای دنیا برایم بیدار شدن برای نماز صبح بود! ساعت هزار بار زنگ می زد و آخر هم بابا صدایم می کرد که «نمی خوای بلند شی؟!» و من با بی حوصلگی بلند می شدم نمازم را میان خمیازه های پیاپی می خواندم و بعدش هم سلام نماز را داده نداده، می پریدم توی رخت خواب... همان سال سه شنبه ها یک خانم اسفندیاری نامی -که لباس های خوش رنگ و قشنگ می پوشید و صدای خوشی هم داشت و پوشیه می زد- می آمد مدرسه و برای مان سخنرانی می کرد... این خانم اسفندیاری را همه بچه ها، با هر تیپ و عقیده ای دوست داشتند...

یک روز میان حرف هاش گفت «نماز صبح مال رفقای خداست. نماز ظهر و مغرب هم مهمه ها. ولی خدا رفقاشو صبحا صدا می کنه، از رخت خواب بلند می کنه. می گه: پاشو بنده من! رفیق من... دلم برات تنگ شده. پاشو باهام حرف بزن...»

از آن روز به بعد، برای بیدار شدنم زنگ موبایل کافی بود...

امروز صبح که موبایلم زنگ زد و حس کردم که تمام بدنم هنوز خسته رفت و آمد راه دور دانشگاه است و دلم می خواهد بیشتر بخوابم، دوباره صدای خانم اسفندیاری پیچید توی سرم...

«نماز صبح مال رفقای خداست بچه ها...»

 

 

(مهر 93)